بازیگر و کارگردانی که مدتهاست با ساخت مجموعههای گوناگون و موفق توانسته جایگاهی دستنیافتنی در ذهن و دل مخاطبان برای خود کسب کند؛ نبض جامعه را در دست بگیرد و حتی گاه با مضامین طنز آثارش، حاشیههایی را هم به راه بیندازد. حالا دورهمی هم به عنوان مجموعهای نمایشی و ترکیبی که از ساختاری نو در تلویزیون ایران برخوردار است، از حاشیه به دور نبوده و از همان ابتدای کار با اتفاقات گوناگون و خبرهای ضد و نقیضی مواجه شده است. دورهمی با اجرای مهران مدیری و بازی بازیگرانی چون الیکا عبدالرزاقی، محمد نادری، رامین ناصرنصیر، سیامک انصاری، لیلا ایرانی، امیر جلالی و سروش جمشیدی جمعه و شنبه هر هفته ساعت 23 از شبکه نسیم روی آنتن میرود و تکرار آن در روز بعد برای مخاطبان پخش میشود.
سه، دو، ... ضبط
شهرک قمر بنیهاشم به عنوان لوکیشن اصلی این برنامه، شهرکی کمتردد و بسیار خلوت است که فضایی ارتشی و نظامی دارد و در گوشهای از آن در سولهای کمنور و گرماگرفته، استودیوی برنامه دورهمی را بر پا کردهاند. در نگاه اول، محیط بیش از هر چیز مخاطب را به یاد فضای پشت صحنههای تئاتر میاندازد؛ اتفاقی که به دلیل ساختار نمایشی برنامه و نیز بهره جستن از حضور مخاطبان در طول ضبط کار خیلی هم بیراه نیست. صندلیهای قرمز در ردیفهایی منظم به تعداد حضار چیده شده و در جلوی صحنه دکور رنگارنگ و مجلل دورهمی زیر نور نورافکنها و لوستر نمایشی جلوی صحنه و چراغهای چندرنگ گوناگون خودنمایی میکند. طراحی صحنه دورهمی به سبک خانههای قدیمی ایرانی چیده شده است. فضایی که شبیه به محوطه پذیرایی یک خانه اعیانی است؛ با طیف رنگهای گرم و نوری چشمنواز؛ مفروش شده با مبلهای سرمهای – طلایی که برای مهمانان برنامه چیده شده است. دو پلکان هم در دو سوی چپ و راست به بالا رفتهاند و فضایی نیمطبقه را تشکیل میدهند که در طول آیتمهای نمایشی به عنوان بخشی از محیط خانه مورد استفاده قرار میگیرد. ساعتی قبل از شروع ضبط برنامه مدیری از راه میرسد و با اشاره او، بازیگران در فضای پشت صحنه جمع شده و به تمرین و روخوانی از متن مشغول میشوند.
زمان لازم است
رامین ناصرنصیر از جمله بازیگرانی است که بعد از تغییرات اعمال شده در برنامه و با پیوستن نویسندگان جدید به گروه نمایش کار اضافه شده است. بازیگری که به همان اندازه که تلویزیونی است، سابقه اجرا روی صحنه تئاتر را هم در کارنامه خود دارد اما معتقد است بازی کردن در دورهمی به دلیل ماهیت تلفیقی بودن آن کاری دوصد دشوار است.
او درخصوص پیوستنش به گروه بازیگران دورهمی میگوید: همانطور که میدانید از حدود دو ماه قبل تغییراتی در داستان ایجاد و با عوض شدن شکل قصه، شخصیت تازهای به مجموعه اضافه شد که در طول کار میبینید و من در نقش پیرمردی با سن بالا و گریم خاص هستم.
این بازیگر با اشاره به استقبال مخاطبان از این تغییرات و ارتباط برقرار کردنشان با شخصیتهای تازه میگوید: نظرات مختلف است. عدهای در همین مدت کوتاه با نقش ارتباط برقرار کرده و به آن جذب شدهاند و عدهای هم هنوز نه. به هر حال طبیعی است که تماشاگر طی این مدت به شخصیتهایی عادت کرده باشد و طول میکشد تا نقشهای تازه را بپذیرد. به نظرم باید مردم این اجازه را به ما و کار بدهند تا کمی زمان بگذرد و با طی مرحله معرفی شخصیتها، در ادامه بتوانیم بیشتر تمرکزمان را روی نمایشها معطوف کنیم. ناصرنصیر درباره دشواریهای بازی در مجموعههای نمایشی میگوید: این برنامه ساختاری متفاوت دارد و به لحاظ نمایشی، کار تازهای در تلویزیون محسوب میشود؛ شاید وقتی مجموعه را از دور تماشا کنید خیلی به چشم نیاید اما حقیقت این است که بازی کردن در این کار برای خود من خیلی دشوار است؛ زیرا هم باید در لحظه واکنشهای مخاطبان حاضر را در نظر بگیرم و برای آنها اجرا کنم و هم حواسم به مخاطبان داخل منزل و کسانی که بعدا قرار است برنامه را ببینند، باشد. پوشش دادن همزمان این دو طیف مختلف کاری سخت است و لذا برایم تجربهای متفاوت محسوب میشود.
بداهه نمیگویم
سروش جمشیدی از دیگر بازیگران این نمایش است که به نظر میرسد در همین مدت کوتاه هنرنماییاش بیش از دیگر بازیگران بهچشم آمده و تکیه کلامهایش را این روزها از زبان بسیاری از مخاطبان میتوان شنید. او در تعریف چگونگی شکلگیری این نقش میگوید: از ابتدا در صحبتهایی که با آقای مدیری داشتیم ایشان از من خواستند نقش را به همین شکل ایفا کنم؛ یعنی شخصیتی که حد وسط ندارد و مدام یا نیشش باز است یا بر عکس، در هم میرود. ایده اولیهاش هم براساس یکی از شخصیتهایی بود که در مجموعه «عطسه» طراحیاش کردیم اما در آنجا دیالوگ نداشت؛ بعد به شخصیت نادر در مجموعه «در حاشیه 2» رسیدیم و اینجا هم باز با تغییراتمان شخصیتی جدید را تعریف کردیم و لذا من تکراری بودن این نقش را قبول ندارم.
جمشیدی با اشاره به میزان استفادهاش از بداههگویی در مسیر این مجموعه بیان میکند: ما کاملا بر اساس متن پیش میرویم و اگر هم بداههای قرار باشد اتفاق بیفتد، در همان زمان تمرین گفته میشود و آنجا در موردش به توافق میرسیم. حتی تکیه کلام «گل من» که این روزها بسیار باب شده هم براساس یکی از متنهایمان که اشارهای به شازدهکوچولو داشت شکل گرفت و بعد دیدیم که چقدر باب شده و بر سر زبانها افتاده که از این بابت هم خوشحالم و هم کمی نگران، که نکند فقط با همین نقش شناخته شوم.
سختترین کار دنیا
مهران رنجبر از بازیگران پیشین نمایش است که در سری جدید هم با نقشی مشابه دوباره همراه گروه شده و در نقش «یویو» جوانی بیقید و مسئولیت هنرنمایی میکند. بازیگر سریال «آوای باران» از اولین تجربه بازیاش در مجموعهای طنز میگوید: طنز کار خیلی سختتری است؛ گرچه من در کارهای تئاتریام همواره به نوعی فضاهای فانتزی را تجربه کرده بودم اما هیچکدام شبیه به این کار نبودند و بخصوص حضور بازیگران شناخته شده دیگر موجب میشد که مدام نگران باشم نکند نقشم بینمک باشد و به چشم نیاید.
به دنبال اتفاقات تازه
الیکا عبدالرزاقی از دیگر بازیگران دورهمی که در این مدت بخوبی درخشیده و تواناییهایش را در قالب اجرای شخصیتهای متفاوت به اجرا گذاشته است. او در مورد تفاوتهای نقش در سری تازه میگوید: من خودم نقش پیشینم را خیلی بیشتر دوست داشتم اما احساس میکنم مردم این نقش تازه را هم بخوبی قبول کردهاند و دوست دارند. این بازیگر درخصوص لباسهای متفاوتی هم که در این مجموعه بهتن کرده، میگوید: روی لباسها از همان دوره قبل کار کرده بودیم و دقت بسیاری برای انتخابشان صورت گرفته بود؛ در واقع پشت هر کدامشان طراحی و فکر و ایدهای هست و اینطور نبوده که ما سرسری انتخابشان کنیم. درخصوص نقش تازه هم خب برای خود من خیلی بسرعت اتفاق افتاد و تا مدتها نگران بودم که نکند انرژی کافی را برایش نگذاشته باشم؛ اما الان فکر میکنم شرایطم دارد بهتر میشود و کمکم میتوانم ابعاد تازهای را به این نقش بیفزایم.
در مسیر همیشگی تکرار
تردیدی نیست که سیامک انصاری را باید از پرکارترین بازیگران طنز این سالها دانست. بازیگری که با وجود فعالیتهای گوناگونش در عرصههای مختلفی چون سینما و تئاتر و حتی تبلیغات، بیش از هر چیز یک بازیگر تلویزیونی است و اتفاقا به مدد همین مجموعههای تلویزیونی هم هست که برای مخاطبان شناخته شده. بازیگری که کارش را از سالهای میانی دهه 70 و با همکاری با مرحوم رسول ملاقلیپور در قالب سه اثر سینمایی «سفر به چزابه»، «کمکم کن» و «نسل سوخته» آغاز کرد، در ادامه جذب مجموعههای تلویزیونی شد و مخاطبان تلویزیونی چهرهاش را با مجموعههایی چون «هتل» و «روزگار جوانی» شناختند. این مسیر در دهه 80با اوجی یکباره همراه شده و مجموعههای «پاورچین»، «نقطهچین» و «شبهای برره» شهرتی دو چندان را برای انصاری به همراه آورد.
مخاطبان تلویزیون اما حالا سالهاست چهرهای ثابت را از او در قاب تلویزیون میشناسند؛ در نقش مردی که گرچه بر مسیر ضوابط اخلاقی و اجتماعی به پیش میرود، اما انگار هیچ شباهتی با اطرافیانش ندارد و چون بیگانهای بر سر دوراهی اخلاق یا غیر آن به جا مانده است. بسی جای حسرت است که این مسیر اینطور یکنواخت ادامه پیدا کرده و گویا انصاری دیگر علاقهای برای محک زدن خود با نقشهای تازه ندارد؛ گرچه گهگاه اتفاق مثبتی چون «بیپولی»، «دعوت» یا نمایشی چون «آمدیم، نبودید، رفتیم» به ما ثابت میکند که توان او چیزی بیش از اینهاست و دریغی چندباره را برایمان بر جا میگذارد کهای کاش تنوع را کمی بیشتر در کارنامهاش میدیدیم. حیف است بازیگران شناخته شده اینطور در نقشهایشان تکرار شوند و ما همچنان امیدوارانه چشم به راه اتفاقی تازه از او میمانیم.